پری ها ، دلنوشته های یک دختر

پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

سلام و صد سلام

امان از این مشغله فکری که باعث میشه حتی شبها نتونی خوب بخوابی . از بس در طول روز فکرم درگیره شبها هم توی خواب همون دل مشغولی ها دست از سرم بر نمی دارن . چند شب پیش خیلی خسته بودم

سر شب مثل بچه هایی که باید ساعت 10 بخوابن رفتم و خوابیدم اونقدر مغزم خسته بود که به هیچی جز خواب فکر نمی کردم. خلاصه خوابیدم یا به عبارتی بیهوش شدم. بماند که کلی خواب دیدم و کلی دویدم و حرف زدم و استراحت نکردم

انگار مغزم هم موقع خواب سرکار بود و داشت کار می کرد جوری که از بیداری بیشتر خسته شدم . بعد احساس کردم که صبح شده و باید بیدار بشم . اما دو به شک بودم چون سکوت سنگینی حکم فرما بود از سر و صدای رفت آمد ماشینها خبری نبود

پیش خودم گفتم لابد امروز روز خلوتی خواهد بود. خلاصه بیدار شدم و به ساعت موبایل نگاه کردم ساعت شش و دو دقیقه بود پیش خودم گفتم یک ساعت وقت دارم ولی چقدر تشنه هستم برم یک لیوان اب بخورم بعدش

این یک ساعت رو می خوابم . انگار اصلا نخوابیدم خیلی خسته هستم .سر راهم دیدم نادر خوابه گفتم ای دل غافل نادر خواب مونده چه خوب شد من بیدار شدم ، پس صداش میکنم که بیدار بشه . رفتم و گفتم نادر خواب نمونی دیرت می شه

اون بنده خدا یه نگاهی به من انداخت و من دیگه صبر نکردم عکس العملشو ببینم . رفتم اشپزخونه و اب خوردم ، موقع برگشت چشمم خورد به ساعت روی دیوار، دیدم ساعت دو نصفه شبه ! وسط اتاق وایسادم و به ساعت زل زدم .

وای یعنی ساعت دو هستش و من نادر بیچاره رو بیدار کردم که بره سرکار!!  به نادر نگاه کردم که گوشی به دست خواب بود یه لحظه چشماش و باز کرد و بهم نگاه کرد، بهش گفتم ببخشید من ساعت و اشتباه دیدم . بهم زل زد و بعد از چند لحظه خوابید.

خدارو شکر کل این ماجرا خواب بود و متوجه نشده بود . البته خوب شد بیدار نشده بود و گرنه کلی به جونم غر می زد که بد خوابش کردم. دویدم سمت اتاق و گوشیمو دوباره نگاه کردم دیدم ساعت دو و شش دقیقه رو شش و دو دقیقه دیدم.

از یه طرف خنده ام گرفته بود که نصفه شبی می خواستم نادر و بفرستم سرکار از یه طرف هم خوشحال که کلی وقت دارم دوباره بخوابم . این هم از مشغله های فکری که نصفه شب نه می زاره خودت بخوابی نه دیگران .



نظرات شما عزیزان:

دوستدار پری ها
ساعت8:37---9 تير 1399
سلام
از این اتفاقات چند بار برای خودم روی داد آماده شدم که برم بیرون دیدم همه جا تاریکه برام جای تعجب بود چطور هنوز شب هست بعد که دقیق شدم دیدم ساعت روز قبلش مثلا روی شش از کار افتاد و یا من ساعت رو درست ندیدم
یک بار صبحانه خوردم دیدم ساعت چهار صبح است
میگن آدم هر چی سنش بالا میره یکی از چیزهای خوبی که از دست میده خواب سنگین و راحت است
مطلبت جالب و خواندنی بود و مشکل اکثر ایرانی هم هست


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: خواب دل مشغولی شب مردم آزاری مشغله فکری
[ یک شنبه 8 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 180
بازدید کل : 8070
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1